English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 288 (2605 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cache U پنهان کردن
caches U پنهان کردن
cover U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
mask U پنهان کردن
masks U پنهان کردن
conceal U پنهان کردن
conceals U پنهان کردن
shadow U پنهان کردن
shadowed U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
disguise U پنهان کردن
disguised U پنهان کردن
disguises U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
dissimulating U پنهان کردن
hide U پنهان کردن
hides U پنهان کردن
secrete U پنهان کردن
secreted U پنهان کردن
secretes U پنهان کردن
secreting U پنهان کردن
closet U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
closeting U پنهان کردن
closets U پنهان کردن
cloak U پنهان کردن
cloaked U پنهان کردن
cloaking U پنهان کردن
cloaks U پنهان کردن
eloign U پنهان کردن
encrypt U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
concealment U پنهان کردن پوشاندن
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
mask U ماسک زدن پنهان کردن
masks U ماسک زدن پنهان کردن
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
pocket U درجیب پنهان کردن
pockets U درجیب پنهان کردن
dissemble U تدلیس کردن پنهان کردن
dissembled U تدلیس کردن پنهان کردن
dissembles U تدلیس کردن پنهان کردن
dissembling U تدلیس کردن پنهان کردن
embed U درزمین پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
veils U مستوریا پنهان کردن
secrete U تراوش کردن پنهان کردن
secreted U تراوش کردن پنهان کردن
secretes U تراوش کردن پنهان کردن
secreting U تراوش کردن پنهان کردن
wrap U لفافه دار کردن پنهان کردن
wraps U لفافه دار کردن پنهان کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
occult U از نظر پنهان کردن
becloud U زیر ابر پنهان کردن
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
encryption U رمزدار کردن پنهان کردن
flash defilade U پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
to keep back U دفع کردن پنهان کردن
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
Other Matches
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
ram cache U RA پنهان
veiled U پنهان
backdoor U پنهان
cryptical U پنهان
perdu or due U پنهان
cryptically U پنهان
occult U پنهان
perdu U پنهان
jackes U پنهان
perdue U پنهان
delitescent U پنهان
benined the curtain U پنهان
latent U پنهان
cryptic U پنهان
hidden line U خط پنهان
abstruse U پنهان
hugger mugger U پنهان
burrowed U پنهان شدن
latescent U پنهان شونده
hickok belt U پنهان شدن
hidden codes U کدهای پنهان
hidden file U فایل پنهان
to absent oneself U پنهان شدن
hide U پنهان شدن
concealment U پنهان بودن
disguised unemployment U بیکاری پنهان
disguised underemployment U کم کاری پنهان
to be in hiding U پنهان بودن
to be in hiding U پنهان ماندن
burrows U پنهان شدن
burrowing U پنهان شدن
burrow U پنهان شدن
booby trap U پنهان تله
codes U رمزهای پنهان
insconce U پنهان شدن
booby-trap U پنهان تله
booby-trapping U پنهان تله
booby-traps U پنهان تله
hidden U پنهان کرده
i hid my self U را پنهان کردم
surreptitious U پنهان محرمانه
inapparent U ناپیدا پنهان
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
to keep dark U پنهان ماندن
booby-trapped U پنهان تله
hidden inflation U تورم پنهان
hidden line removal U حذف خط پنهان
hides U پنهان شدن
hidden objects U اشیاء پنهان
hidden surface U سطح پنهان
hidden unemployment U بیکاری پنهان
hideousness U پنهان بودن
to lie hid U پنهان ماندن
Just between you and me. . . U از شما چه پنهان …
fudge U پنهان شدن
by end U قصد پنهان
obreption U پنهان روی
under cover <idiom> U پنهان شدن
secretion U پنهان سازی
furtive U پنهان نهانی
concealed U پنهان شده
fudged U پنهان شدن
concealable U پنهان کردنی
crypianalysis U پنهان کاری
abscond U پنهان شدن
absconding U پنهان شدن
absconded U پنهان شدن
cryptography U پنهان شناسی
absconds U پنهان شدن
fudging U پنهان شدن
memory cache U حافظه پنهان
fudges U پنهان شدن
booby-trapped U با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping U با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap U با پنهان تله مجهزکردن
to keep secret U پنهان داشتن راز
the criminals' lair U پنهان گاه جنایتکاران
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
booby trap U با پنهان تله مجهزکردن
darkle U در تاریکی پنهان شدن
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
booby-traps U با پنهان تله مجهزکردن
obstructor U پوشاننده پنهان کننده
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
murder will out U خون نا حق پنهان نمینماند
secretive U سری پنهان کار
occultly U بطور پوشیده یا پنهان
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
ironies U مسخره پنهان سازی
irony U مسخره پنهان سازی
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to hide one's head U ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
reveals U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveal U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed U نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway U کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
retention U زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
pompeian U وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
bran pie U فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
What soberness conceals drunkenness reveals. <proverb> U آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
pipelines U حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipeline U حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
cache memory U یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
attribute U مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است
attributing U مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است
attributes U مشخصه مخصوص یک فایل که توسط سیستم عامل استفاده میشود و فایل از کاربر پنهان است
to niche oneself U خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
lie low <idiom> U جیم شدن ،پنهان شدن ازترس
cantilever ratio U نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
level two cache U حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com